باغدشت الموت 3

معرفی روستای باغدشت وجاذبه های گردشگری الموت -قزوین

باغدشت الموت 3

معرفی روستای باغدشت وجاذبه های گردشگری الموت -قزوین

"اخلاق"، گمشده ی این روزهای ما !

 "اخلاق"، گمشده ی این روزهای ما ! 
گریزی به ماجرای بیمارستان خمینی شهر !
شاید باید چند روزی می گذشت تا؛ پس از فرونشستن گرد و غبار احساسات، کمی منطق میدان دار بشود و با کمی تامل، راحتتر از موضوعی که ؛ اشارت به مشکلاتی بمراتب عمیق تر در جامعه ی ایرانی دارد ،نوشت.
اتفاقی ناخوشایند و بیشتر از آن غیر اخلاقی در بیمارستان خمینی شهر، رخ داد، و بالاخره، کم و کیف و واقعیت اصل ماجرا ، پس از نشر عکسها و مطالب متعدد و بعضا متضاد روشن است . برخی چنان نوشتند و کارتون و کاریکاتور کشیدند و شعر سرودند و همه را به یک چوب راندند، که انگار در جامعه کاملا اخلاقی ایران، استثنایا؛ خبط و خطایی شده است و اوضاع در سایر حوزه های اجتماع وفق مراد و متناسب با استانداردهای یک جامعه ی اخلاقی است ! و البته پرداختن و نقد کژیها، غایت آرزو هر انسان آزاده و اخلاقی است، اما وقتی کمی دقیق تر به اوضاع و احوال جامعه بنگریم، خواهیم دید که ؛ نه! ظاهرا آسمان در همه ی صنوف و بخش های اجتماع، کم و بیش به همین رنگ و اوضاع به همین منوال است، با یک محتوای مشترک و یکسان، اما با شکل های بروز و ظهور به ظاهر متفاوت ! ولی ظاهرا فعلا و صرفا "جامعه پزشکی" در تیررس انتقاد و دعوت به اخلاق قرار گرفته اند !
به یقین این نوشتار سعی بر توجیه یا تنزل و تقلیل یک خطا ندارد که پیش از این هم بعنوان یک فعال صنفی جامعه پزشکی، نقدهایی از درون به صنف خود داشته ام، اما آنچه در این روزها بعنوان خلایی محسوس درباره ی این موضوع وجود دارد ؛ "تنزل و کاستن بحث، به مقابله با یک صنف است"، بشکلی که انگار این اتفاق دستمایه ایی موجه برای از میدان بدر بردن رقیبی و یا صنفی زاید شده است!.
غافل از اینکه آنچه اتفاق افتاد و بعضا رخ خواهد داد، فقط پرده ایی از واقعیات جامعه ی ایرانی است، واقعیتی بنام کمرنگ شدن ارزشهای اخلاقی و انسانی، که اگر دقیقتر دنبال شود می توان در هرجا، بخش و صنف اجتماعی نشانی از آن را دریافت از سوار شدنی ساده دریک تاکسی، تا مراجعه برای کاری اداری و ساده و...تا بود و نبود یک جان یک انسان در اتاق عمل، و جای جای زندگی روزانه ی ما ایرانی ها! 
پس کاش دایره ی حساسیت های اخلاقی و اجتماعی مان را کمی وسیع تر کنیم تا حرفهایمان جدی تر شنیده شود، و نقد هایمان، صرف مقابله با یک صنف در جامعه تلقی نگردد !
وقتی از اخلاق سخن می رانیم و داد بی اخلاقی سر میدهیم، باید بدانیم اخلاق امری فراگیر است نه بخشی و سلیقه ایی ! 
محک اخلاق و رعایت کردنش، فراتر از ابزار شدن آن است. نمی توان با بی اخلاقی داد اخلاق زد چیزی که متاسفانه، در این مثال اخیر هم(ماجرای بیمارستان خمینی شهر) شاهدش بودیم ؛ عده ایی از موضع اخلاق ، عکسها و روایات مجعول از ماجرا را نشر می دادند و احساسات عمومی را علیه جامعه پزشکی بسیج می کردند ! غافل از اینکه بر فرض حسن نیت این افراد!(که البته مخدوش است )، برای رسیدن به امری اخلاقی، نمی توان ابزاری"غیر اخلاقی" را به خدمت گرفت ! 
پس اگر حادثه اخیر و حواشی آن را در کنار مسایل و مشکلات دیگر جامعه ی ایرانی قرار دهیم خواهیم دید ؛ خلا و نقصان جامعه ی ما دقیقا همان چیزی است که هرکس، از سر موعظه دیگران را به نداشتن اش متهم می کنیم ؛ اخلاق.... نوشته دکتر فخرالدین حیدریان

استاندار قزوین گفت: ساخت جاده قزوین - الموت - تنکابن با قدرت ادامه می یابد.

استاندار قزوین گفت: ساخت جاده قزوین - الموت - تنکابن با قدرت ادامه می یابد.

ساخت این طرح ملی با رعایت مسائل زیست محیطی ، هرگز متوقف نخواهد شد.

وی از مدیران دستگاه های اجرایی استان خواست قبل از رسانه ای کردن برخی مسائل مهم ، آن را در جلسات استانداری مطرح و سپس آن را منعکس کنند.

استاندار قزوین افزود: رعایت مسائل زیست محیطی در همه طرح ها ضروری است اما ادامه این طرح هم به معنی نادیده گرفتن خواسته های محیط زیست نخواهد بود.

مدیرکل حفاظت محیط زیست استان قزوین ، هفته گذشته گفته بود ساخت جاده قزوین – الموت – تنکابن به علت نداشتن گزارش زیست محیطی متوقف شده است.

علیپور همچنین روز شنبه پنجم بهمن در بازدید از این طرح ضمن تاکید بر التزام ارگان‌های ذیربط به رعایت قانون افزود: شروع این طرح بدون رعایت الزامات قانونی و دریافت مجوز از سازمان حفاظت محیط زیست کشور صورت گرفته است.

وی گفت: با توجه به اینکه این جاده از یکی از بهترین زیستگاه های حیات وحش استان عبور می‌کند مجریان باید قبل از شروع به تهیه و ارائه گزارش ارزیابی تاثیر زیست محیطی و دریافت مجوز از سازمان حفاظت محیط زیست اقدام می کردند.

پیشنهاد احداث راه قزوین - الموت- تنکابن در سفر مقام معظم رهبری در سال 82 مطرح شد که به تصویب رسید و سال 85 عملیات اجرایی مرحله نخست آن از قزوین تا روستای شهرک الموت به طول 62 کیلومتر آغاز شد.

فاصله قزوین تا تنکابن از این مسیر 148 کیلومتر است که 93 کیلومتر آن در استان قزوین و 55 کیلومتر هم در استان مازندران قرار دارد.

مدیر کل راه و شهرسازی استان قزوین مسافت فعلی قزوین تا تنکابن 330 کیلومتر است که با اجرای این طرح ، قزوین به تنکابن 182 کیلومتر کاهش می یابد.

احداث راه قزوین - الموت - تنکابن هم اکنون بیش از 65 درصد پیشرفت دارد.

الهی نعلش بشه مهرش !محمدصادق قور چی بیگی

محمدصادق قور چی بیگی

الهی نعلش بشه مهرش :

===============

روز چهار شنبه 13/9/92 گوشیم زنگ خورد ، الو

بفر مایید شما

خانم مودبی با صدای ملیح ،ظریف ،لطیف ،که گویی حنجره ،لب ،و زبان و د ندانهایش را یکجا جراحی پلاستیک نه ببخشید ( جراحی پنبه ) کرده با نر می فرمود :من از (شرکت سایان همراه همصدا ) از قم تماس میگیرم .

شرکت ما سیم کارتی دارد که چهار رقم آخرش با شماره شما یکیه به مبلغ سی و پنج هزار تومان با امتیازات الف ---ب ج د -م .... به شما تقدیم میکنیم .(الهی فدای تقدیم کردنش بشم که منو به یاد دوران ابتدایی انداخت .یک روز بازرس اداره سئو الی از دانش آموزان کرد که فقط من جواب دادم .آقای بازرس به من قول تقدیم داد .چند سال قبل هم طنزی در حضور پانصد نفر دانشحو خواندم اول شدم که قول تقدیم گرفتم .

نمی دانم تحت تاثیر زیبایی بیان خانم و یا قشنگی شماره و یایا دلسوزی شرکت مربوطه شدم که بی اختیار و انگار که در مسابقه ادب شرکت می کنم نرم و نازک گفتم :

خواهش می کنم

با همین یک کلمه آنچنان بسته حاوی سیم کارت از قم به آدرس حقیر پرتاب شد که باور بفر ماییدپشرفته ترین موشکها این گونه به هدف نمی خورد .این جانب به خودی خود که راست راست راه میروم با غرور دو سیم کارته شدن ان هم با شماره های مشابه تغییری در راه رفتنم حاصل شد که به نظر می رسید به گفته شاهدان به اندازه یک جفت کفش پاشنه بلند از سطح زمین فاصله گرفتم .

با مراجعه به مخابرات و دفاتر خدمات ارتباطی جهت فعال کردن و سند ،این جملات برای اولین بار مانند دو گوشواره به گوشهام آویزان شد .:

( این سیم کارت محلی از اعراب ندارد )

این بار موقع بر گشت شده بودم مثل خانمی که یک لنگه کفش پاشنه بلند پاش باشه

تازه یادم آمد که پشم بره خودمان چقدر از صدای آن خانم نرم تره .

به من خرده نگیرید .اخه من به یکی از کلمات :شرکت ،همراه ،همصدا ،

و صدای پنبه گونه باید اعتماد میکردم .

توی همین حال و هوا بودم که بازهم از قم زنگ زدند و همان مطالب تکرار شد گه از یک شرکت دیگه بود .

چند روز قبل همان شرکت قبلی دوباره تماس گرفت و خودش و تقاضای مشروعش را تکرار کرد .که این بار زبانم را لوله کرده واز ناودانی آن هرچه کلمات تیکه پاره را مثل سا چمه های تفنگ شکاری به سمت آن لطافت گونه پرتاب کردم و آخرش هم گفتم :

الهی با لگد خر مرگ مغزی بشی تا نعل سم آن خر در صورتت بشه مهر شرکتت مدیر عامل محترم شرکت سایان همراه همصد

خدای من

خدای من
من خدا را بر فراز ابرها نمی‌‌جویم،....من خدا را در مکه اعراب نمی‌‌دانم،..-..خدای من ،... دستی‌ ‌ست که سر یتیمی را نوازش می‌‌کند،...خدای من ،... در خشک کردن اشک چشمی می‌‌کوشد،....
خدایم را در لبخند کودکی شاد می‌‌بینم،....
خدای را که من میشناسم،.... مهربان است و نه‌ ظالم،..... بخشنده است ،... نه‌ محتاج،...
خدای من ،.. گدای محبت نیست و تهدید را نمیشناسد،....
خدایم،... تبعیض نمی‌‌داند و،.... تعظیم نمی‌‌خواهد،....
خدای من از خدای تو جداست،....
خدای من عشق است ،... کعبه عشق از مکه جداست،....
خدای من ،.. در قعر من است،....
اندیشه ش نیک‌ است ،...و ،... گفتارش نیک‌ است ،... و،... کردارش نیک‌.

دنیا خیلی زیباتر خواهد شد اگر بیاموزیم:

دنیا خیلی زیباتر خواهد شد اگر بیاموزیم:

دروغ نگوییم،

تهمت نزنیم،

مؤدب باشیم،

صادق باشیم،

انتقاد پذیر باشیم،

دیگران را آزار ندهیم،

وجدان داشته باشیم،

از کسی بت نسازیم،

نظافت را رعایت کنیم،

از قدرت سوء استفاده نکنیم،

پشت سر کسی غیبت نکنیم،

به عقاید همدیگر احترام بگذاریم،

مسؤلیت اشتباهاتمان را بپذیریم،

به قومیت و ملیت کسی توهین نکنیم،

به ناموس دیگران چشم نداشته باشیم و

در مورد دیگران قضاوت و پیش داوری نکنیم....

...........................................................

درباره احساست سخن نگو ، اگر واقعا وجود ندارد
هرگز دستی را نگیر وقتی قصد شکستن قلبش را داری
هرگز نگو برای همیشه وقتی می دانی که جدا می شوی
هرگز به چشمانی نگاه نکن وقتی قصد دروغ گفتن داری
هرگز سلامی نده وقتی می دانی که خداحافظی در پیش است
قلبی را قفل نکن وقتی کلیدش را نداری
به کسی نگو که تنها اوست وقتی در فکرت به او خیانت میکنی

.................................................................................

نگه داشتن شخصی در قلبمون خیلی راحته ولی اینکه تو قلب کسی خودتو نگه داری خیلی مشکله ، پس قدر قلبی که تو رو تو خودش نگه داشته بدون .
تو اگر باز کنی پنجره ای سمت دلت ، می توان گفت که من چلچله لال توام ، مثل یک پوپک سرمازده در بارش برف ، سخت محتاج به گرمای پر و بال توام